با نزديک شدن موعد نمايش "انتخابات" حکومت اسلامى٬ بار ديگر کل سيرک تبليغات انتحاباتى و صفبنديها و استدلالها و نيروهاى شرکت کننده روى صحنه مى آيند. چهره هاى "جديد" امتحان پس داده٬ هر کدام با علم و کتل "جديدى" مجددا ظاهر ميشوند. سه دهه پيش مير حسين موسوى و "خط امامى ها" بنياد جمهورى اسلامى را با ريختن خون انقلابيون تحکيم کردند. خمينى و موسوى و رفسنجانى و خامنه اى و خاتمى و خيل وسيعى از آدمکشان حرفه اى فعلا زنده يا غير زنده دراين سه دهه يک کار انجام دادند. جناح هاى رژيم که مرتبا شکل ميگيرند وجه اشتراک شان اينست که مهره هاى يک نظام واحد اند. فرض همه شان بقا حکومت است. تداوم سرکوب و استثمار و اختناق و زن ستيزى شناسنامه و کارنامه شان است. و حال قرار است دور ديگرى ازاين نمايش اجرا شود.
آنها که با هر درجه دورى و نزديکى به حکومت٬ اين روال برايشان مهيج است و ميخواهند ادامه پيدا کند٬ ميگويند بين "بد و بدتر" انتخاب کنيد. کراهت احمدى نژاد و ناطق نورى و ديگران را در مقابل مان ميگيرند و ميگويند بالاخره خاتمى و موسوى و کروبى و رفسنجانى بهتر است. از نظر اينها٬ طبقه کارگر و مردم محروم همواره "ناچار اند" به يکى از اين قاتلين براى دور ديگرى از اسارت خويش قناعت کند!؟
ما همواره گفته ايم و تاکيد کرده ايم که دعواى سياسى در ايران سه طرف دارد. صحنه سياسى در اشغال جناح ها و باندهاى متفرقه اسلامى نيست. طرف سومى هست که ترکيبى از جنبشهاى مختلف اجتماعى و اکثريت مردمى است که جمهورى اسلامى را نميخواهند. نفس سرنگونى خواهى٬ نخواستن اين حکومت٬ زيرپاگذاشتن قوانين اش٬ و يک جدال هر روزه و مستمر در جبهه هاى متعدد٬ هيچوقت خاموش نشده است. مستقل از اينکه اعتراض عليه جمهورى اسلامى چه دوره هائى را پشت سر گذاشته و به عنوان جنبش عينى سياسى در هر دوره چه موقعيتى دارد٬ معنى اين حرف اينست که جمهورى اسلامى هيچوقت وارد دورانى از احساس امنيت از زاويه جامعه و متقابلا جامعه وارد دورانى از احساس همسازى با جمهورى اسلامى نشده است. جنگ بقا حکومت همواره متکى بر سرکوب خونين پيش رفته است و اين دو رکن جزو ضروريات بقاى جمهورى اسلامى و سرمايه دارى در ايران است.
در سومين دهه عمر منحوس اين نظام و دهمين دور اين نمايش مضحک چه بايد کرد؟ جنبشهاى مختلف سياسى و طبقاتى در ايران و متحدين شان در جهان٬ پاسخ هاى متفاوتى را مقابل جامعه ميگذارند. وقتى دقيق ميشويد٬ ميبيند هر شخصيت شخيصى که بعد از دوره اى کرشمه "رخست" ميدهد و با بيانيه اى عاشورائى در راه "خدمت به نظام و اداى وظيفه" وارد صحنه ميشود٬ دليل اساسى اش را "وضعيت بحرانى" حکومت عنوان ميکند. بحث برسر آينده و معيشت مردم نيست٬ همه ميگويند "کشور در موقعيت نامناسبى است". اين درجه از دست پاچگى در دوره اى که قرار بود آمريکا به ايران حمله کند قابل مشاهده نبود. حالا اما معضل هميشگى برجسته تر است؛ وضعيت داخلى٬ امکان شورش گرسنگان٬ پيامدهاى فقر شديد٬ امکان انفجار نارضايتى٬ تهديد امنيت نظام٬ خطر براندازى نرم و سخت٬ بحران اقتصادى و آتيه اقتصادى مزمن تر٬ جامعه اى ناراضى و طبقه کارگرى گرسنه.
بالائيها و اعوان و انصارشان٬ در هرچه اختلاف داشته باشند٬ دراين متحد اند که بايد اوضاع را کنترل کرد. از خاتمى و کروبى تا موسوى٬ نه فقط همان ادعاى امتحان پس داده و ورشکسته سابق را ندارند٬ بلکه همه ميگويند هدفشان دفاع از بقاى نظام و نجات وضعيت وخيم کشور است. گويا اينها رضا خان ها و بنى احمدهاى ايندوره نظام اسلامى اند! تا به خيل هوراکش و تبليغات چى هاى اين بازى مضحک و انتخاب بين "بد و بدتر" مربوط است٬ همانطور که در شماره هاى قبل اشاره کرديم؛
"... "انتخابات" در جمهورى اسلامى يک ياوه سياسى است. نمايش قلدرى مشتى باند جنايتکار است. شرکت آگاهانه در آن تنها رساندن سوخت به ماشين جنايت است. سياستى که ميگويد بين احمدى نژاد و خاتمى - مير حسين موسوى بالاخره دوميها بهتر است٬ سياستى ورشکسته و ارتجاعى است. اين قابل درک است که منطق عمومى که آلترناتيو ندارد بسيارى اوقات بين بد و بدتر ناچارا به بد تمکين ميکند اما اسم اين "انتخاب" نيست بلکه اجبار است. همين منطق نيز قابل تائيد نيست و اشتباه است. اما احزاب سياسى اى که چنين اجبارى را به "انتخابات" ارتقا ميدهند عوامفريب سياسى و طرفدار اين حکومت اند..."
حتى ديگر بخشهاى نيروهاى راست اپوزيسيون ايران٬ در تقابل با خطر تلاطمات انقلابى و بميدان آمدن جنبش کارگرى و کمونيسم٬ ترجيح سياسى و طبقاتى شان اينست که جمهورى اسلامى بماند و بتوانند در هماهنگى با سياستهاى جهانى و مشخصا دور جديد ديپلماسى با جمهورى اسلامى شريک شوند و خود را تطبيق دهند. بخشهائى از جامعه که عليرغم اينکه از محدوديت اسلامى خوشش نمى آيد اما از وضعيت و موقعيت اقتصادى اش راضى است٬ تقابلى با جمهورى اسلامى ندارد و در سياست با همين چهارچوبها خود را تطبيق ميدهد.
تنها جنبش کارگرى و جنبشهاى آزاديخواهانه است که نه از وجود جمهورى اسلامى و نه از مضحکه انتخاباتش دل خوشى ندارند و تلاش دارند اين وضعيت را بنفع خود زير و رو کنند. مفروضات سياسى و راه حل اين طرف سوم و سياست جنبش کمونيستى طبقه کارگر روشن است:
١- هيچ امکان گشايش سياسى٬ که خود مستلزم يک گشايش اقتصادى است٬ براى جمهورى اسلامى متصور نيست. اقتصاد ايران بسرعت بسيار بيشترى که خيلى ها فکر ميکنند به سمت فروپاشى ميرود. هيچ پلاتفرم نيمچه قابل اعتنائى از جانب جريانات طبقه حاکم در پاسخ به اين وضعيت وجود ندارد. حتى موسوى که نماينده دولتگرائى اقتصادى و سياست کوپنى دوره اول جمهورى اسلامى بود٬ در حالى که بيشتر بورژوازى دنيا در متن بحران اقتصادى به دولتگرائى بازگشته است٬ چنين ادعائى ندارد. تازه اين سياست روز خودش شکست خورد و امکان عينى بازگشت به آن بويژه در ايران وجود ندارد. اگر هم داشت٬ سياست صدقه و کوپن و جيره بندى چنگى به دل کسى نميزند و افقى را در مقابل فقر رو به گسترش باز نميکند. جمهورى اسلامى در يک فلج اقتصادى و يک بى آيندگى مزمن اقتصادى دست و پا ميزند.
٢- از نظر سياسى بيش از هر زمان عقب نشينى هاى کنترل شده و تحمل درجه اى از گشايش سياسى حتى براى "خوديها" ناممکن شده است. وضعيت را بدون حزب اله چرخانى و چماق کشى و يک دستگاه سرکوب فعال و پرکار نميتوان سرپا نگهداشت. درنتيجه هر لفاظى و مقايسه نامربوطى که در تبليغات اينها ميشود٬ برسر حقوق و جايگاه کارگر و شهروند جامعه ايران در فرداى انتخابات نيست٬ بلکه برسر اينست که چگونه بقاى نظام اسلامى حفظ شود و به اين اعتبار چگونه محصول کار اجتماعى طبقه کارگر بين اين باندهاى مافيائى تجديد تقسيم شود.
٣- از نظر فرهنگى اين حکومت ورشکسته است. وضعيت حکومت در منطقه هرچه هست٬ در جامعه ايران اسلام بى اعتبار است و مورد تهاجم. نفس نگذاشتن چادر برسر زنان و نظم آپارتايد اسلامى را بدون سرکوب يکروز نميتوانند نگاه دارند. ارتش سرکوب زن و "بدحجابى" سند اين واقعيت عريان است. اينها حتى اگر جام زهر "مرگ بر آمريکا" را سر بکشند و يک رکن ايدئولوژيک حکومتشان را "بدون خطر" کنار بگذارند٬ حتى اگر سران رژيم در تهران با اوباما باقلاوا بخورند و روابط شان را عادى کنند٬ بازهم نميتوانند بدون سرکوب فرهنگى در داخل "حکومت اسلامى" را نگهدارند. ايران حتى اندونزى و ترکيه نميشود. هر عقب نشينى و چرخش فرهنگى و ايدئولوژيک حکومت اسلامى به يک تهاجم در پائين براى نفى کل اين پديده منجر ميشود.
۴- تداوم اين وضعيت با توجه به مصائب جديدتر بحران اقتصادى جهانى و تاثيراتش در معيشت و بقاى روزانه جامعه و طبقه کارگر در ايران٬ تنها تکرار گذشته با خشونت بيشتر و سنگين ترى است. بقاى نظام اسلامى و تبليغ براى بقاى آن٬ خشونت آميزترين راه حلى است که در مقابل جامعه قرار داده ميشود. بهائى که معنى عملى آن فقر و گرسنگى بيشتر٬ اختناق و سرکوب گسترده تر٬ زن ستيزى و اعدام و شکنجه گسترده تر٬ و تشديد دهها مصائب اجتماعى منتج ازاين اوضاع خواهد بود.
۵- کمونيسم کارگرى و مردم آزاديخواه و پيشرو در ايران بدرست کل اين نظام را نامشروع٬ وصله ناجور٬ و مانع اول هر نوع آزادى و استيفاى حق و برابرى سياسى و اقتصادى ميدانند. نظامى که يک سر سوزن مشروعيت ندارد٬ بطريق اولى "انتخاباتش" نامشروع تر از نامشروع است. آش بحدى شور است که کمتر مرتجع سياسى مبلغ شرکت در همين نمايش٬ ميتواند ادعا کند که اصولا "حق انتخابى" وجود دارد.
۶- روز انتخابات از نظر تقويمى براى جنبش ما اهميت ندارد. اين روز روزى در تداوم اين نظام است و همان مکانيزمها را دارد. مسئله ما مناسبات درونى جناح ها و آرايش جديد آنها در ارگانهاى قدرت و سرکوب نيست٬ مسئله ما جارو کردن همه شان است. موعد نمايش انتخابات تنها به ما فرصت ميدهد که بر حقانيت سياست کمونيستى خود عليه بساط اختناق اسلامى سرمايه داران و راه مستقل طبقاتى خود براى بهبود و تغيير تاکيد کنيم.
٧- سياست جنبش کمونيستى طبقه کارگر و اردوى آزادى و برابرى در قبال اين نمايش و وضعيتى که کل جمهورى اسلامى و بورژوازى ايران بوجود آورده است٬ برافراشتن پرچم مستقل خود و تقويت راه حل کارگرى براى آزادى جامعه است. جنبش ما قبل از اين نمايش خواستها و مبارزات خود را داشته است و همان خواستها و تلاشها دراين دوره با برجستگى بيشترى بايد طرح شود. سياست ما اعمال فشار به کل اين نظام٬ تقويت جنبش مستقل طبقاتى مان٬ و برافراشتن خواستها و پلاتفرمى است که نه فقط توسط بالائيها نمايندگى نميشود بلکه طرح آنها شرط مقابله با "راه حل" هاى طبقه حاکم است. پاسخ ما يک "نه" محکم به کل اين معرکه گيرى اسلامى است. تلاش براى اعلام بى اعتبارى مطلق آن با کليه جناحها و جوارح آنست. اعلام موجوديت در ابعاد وسيع براى خواستهاى مستقل است. تقويت آلترناتيو کارگرى در مقابل کل آلترناتيوهاى بورژوائى است.
پرداخت فورى حقوقهاى معوقه انتخاب و شعار مرحله اى ماست! حق برپائى تشکلهاى مستقل کارگرى و آزادى اعتصاب و اعتراض انتخاب و شعار مرحله اى ماست! رفاه و امنيت انتخاب و شعار مرحله اى ماست! جمع شدن ارازل و اوباش در خيابان و دانشگاه و کارخانه انتخاب و شعار مرحله اى ماست! کوتاه شدن دست مذهب از زندگى مردم انتخاب و شعار مرحله اى ماست! آزادى بيان و ابراز وجود سياسى و آزادى احزاب سياسى ارگانهاى اعمال اراده مردم انتخاب و شعار مرحله اى ماست! آزادى فورى زندانيان سياسى انتخاب و شعار مرحله اى ماست! برچيدن چوبه هاى دار و لغو فورى احکام اعدام و سنگسار٬ الغا مجازات اعدام و هر نوع آدمکشى انتخاب و شعار مرحله اى ماست!
اگر اين نظام نميتواند ابتدائى ترين خواستهاى جامعه را قبول کند٬ بيخود ميکند مردم را دعوت به انتخابات ميکند و بايد بساطش را جمع کند. و همه ميدانند که رژيم اسلامى از منافعش پس نميشيند٬ به حق کسى گردن نميگذارد٬ وعده هايشان پوچ تر از پوچ است٬ و کسانى که جامعه را در دو راهى "بد و بدتر" ميگذارند عمله و اکره همين ها هستند.
به انتخابات و معرکه گيرى اسلامى شان "نه" محکم ميگوئيم و براى سرنگونى اين نظام بقدرت طبقه کارگر نيرويمان را آماده ميکنيم". *